مرغ شباهنگ

مرغ شباهنگ

پیش از این گر سخن از نغمه داودی بود پیش ما نغمه همان نغمه محمودی بود
مرغ شباهنگ

مرغ شباهنگ

پیش از این گر سخن از نغمه داودی بود پیش ما نغمه همان نغمه محمودی بود

گلهای رنگارنگ

گلهای رنگارنگ برنامه شماره 529

اهنگ شوشتری منصوری: اسدالله ملک

اواز: محمود محمودی خوانساری

همنواز اواز: جلیل شنهاز

ترانه: مهستی

کلام اواز: پزمان بختیاری

کلام ترانه: هما میر افشار

تنظیم برای ارکستر: جواد معروفی

کلام متن برنامه: مشتاق اصفهانی/مجمر زواره ای

گوینده: روشنک


دکلمه:
به ناله صبح دم بلبل خوش الحان گفت
که از جفای گل آن می کشم که نتوان گفت

به گوش جان دلم این نکته دوش پنهان گفت
غمیست عشق که نتوان شنید و نتوان گفت


مطلع ترانه:


ای فلک بی آشیان تنهای تنها مانده ام
دیگر چه خواهی
خسته و بی همزبان در سیل غمها مانده ام

دیگر چه خواهی
زندگی زندان شده غم در دلم میهمان شده

دل دگر در سینه ام از بار غم ویران شده
در خطوط شب تنها پناه من باشد دل دیوانه ای

من اسیر دل این دل به دام غم در گوشه
میخانه ای

از دل من جدا غمنشد یک زمان
هر شبی هر سحربا دلم همزبان

ای فلک آتش به جانم بر دل نا مهربانم
زیرورو گردی الهی از دلم دیگر چه خواهی

چشم گریان مرا هر شب تماشا میکنی
هر کجا پنهان شوم بازم تو پیدام میکنی

عمری بلای من ماندی به پای من هستی شده
هر چه میخواهی بکن با دل دیوانه ام

ای فلک ای فلک
گر نمیدانی بدان ساکن میخانه ام

ای فلک ای فلک
ای فلک بی آشیان تنهای تنها مانده ام
دیگر چه خواهی


دکلمه:

جگر خراش از آن شد سفیر مرغ اسیر

که هر چی گفت ز محرومی گلستان گفت

کسی که سرزد از او عشق فرقی نیست

گر آشکار نگفتیم حدیث پنهان گفت


مطلع اواز:


جان.......جان.......جان......................

گر به شوق گر به شوق گریه ای مستانه میسوزد مرا

عاقلان عاقلان عاقلان برخی که این دیوانه
میسوزد مرا

یا................امید من....جان...........

یا...............امید من......................دل

آتش دوزخ نسوزاند آتش دوزخ نسوزاند
دل بی درد را

ساقی ساقی مجلس به یک پیمانه
میسوزد مرا...............

عاقلان دانند مرگ مجنون بی تفاوت دروغیست

قصه گو با نقل آن افسانه میسوزد مرا

خار خشکم شاخه بی برگم نمیدانم ولی

خار خشکم شاخه بی برگم نمیدانم ولی

خویش میسوزاند مرا بیگانه میسوزاند مرا یا......

خار خشکم شاخه بی برگم نمیدانم ولی

خویش میسوزد مرا خویش میسوزد مرا

بیگانه میسوزد مرا آه ای عشق

یا.............حبیب من جان.......امید من جانم

یا..............خدای من


دکلمه:


نگذاشت که بر روی تو افتد نظر ما

دیدی که چه ها کرد به ما چشم تر ما

احوال دله سو خته دل سوخته داند

از شمع بپرسید ز سوز جگر ما


مطلع ترانه:


ای فلک بی آشیان تنهای تنها مانده ام

دیگر چه خواهی

خسته و بی همزبان در سیل غمها مانده ام

دیگر چه خواهی

زندگی زندان شده غم در دلم میهمان شده

دل دگر در سینه ام از بار غم ویران شده

در خطوط شب تنها پناه من باشد دل دیوانه ای

من اسیر دل این دل به دام غم در گوشه

میخانه ای

از دل من جدا غمنشد یک زمان

هر شبی هر سحربا دلم همزبان

ای فلک آتش به جانم بر دل نا مهربانم

زیرورو گردی الهی از دلم دیگر چه خواهی

چشم گریان مرا هر شب تماشا میکنی

هر کجا پنهان شوم بازم تو پیدام میکنی

عمری بلای من ماندی به پای من هستی شده

هر چه میخواهی بکن با دل دیوانه ام

ای فلک ای فلک

گر نمیدانی بدان ساکن میخانه ام

ای فلک ای فلک

ای فلک بی آشیان تنهای تنها مانده ام

دیگر چه خواهی

نظرات 2 + ارسال نظر
بهرامی یکشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 22:37

عرض ادب و احترام
تشکر و سپاس از شما جناب سعیدپور
اواز های استاد محمودی همه عرفانی و جانسوز است .
یاد و نامش جاوید
من گراز این دل غم عشقت برون میریختم
داغ عشق و داغ مجنون را زبون میساختم

درود برشما جناب بهرامی بزرگوار
سپاس از بزرگواری شما عزیز
یاد محمود نازنین همواره گرامی باد.

خردبان سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 16:12

روان بانو مهستی شادباد که بسیار زیبا اجرا کرده و یاد باد آن ساز دلچسب استاد ملک که در اواسط آهنگ(ذکر شده) در گوشه بیات راجع - قیامت کرده است.

محمودی نیز از بیداد آواز خویش را آغاز کرده و بسیار ملایم و پرسوز مثل بقیه شاهکارهایش.

روانشان شاد باد

درود بر دوست فاضل جناب احسان عزیز
سپاس که همواره حقیر را شرمنده محبت خود می نماید
یاد همه هنرمندان پر کشیده از گلستان موسیقی سرزمین مادری گرامی باد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد