گلهای رنگارنگ برنامه شماره 314
اواز: محمود محمودی خوانساری
ترانه: پروین
کلام اواز:شیخ اجل سعدی
کلام ترانه: ابوالحسن ورزی
همنوازاواز:حبیب الله بدیعی
اهنگ سه گاه: مرتضی خان محجوبی
تنظیم: جواد معروفی
کلام متن برنامه: شیخ اجل سعدی
گوینده: اذر پزوهش
مطلع اواز
بخت آیینه ندارم که در او مینگری
خاک بازار نیرزم که بر او میگذری
من چنان عاشق رویت که ز خود بیخبرم
تو چنان فتنه خویشی که ز ما بیخبری
به چه ماننده کنم در همه آفاق تو را
کان چه در وهم من آید تو از آن خوبتری
برقع از پیش چنین روی نشاید برداشت
که به هر گوشه چشمی دل خلقی ببری
دیدهای را که به دیدار تو دل مینرود
هیچ علت نتوان گفت بجز بی بصری
گفتم از دست غمت سر به جهان دربنهم
نتوانم که به هر جا بروم در نظری
به فلک میرود آه سحر از سینه ما
تو همی برنکنی دیده ز خواب سحری
خفتگان را خبر از محنت بیداران نیست
تا غمت پیش نیاید غم مردم نخوری
هر چه در وصف تو گویند به نیکویی هست
عیبت آنست که هر روز به طبعی دگری
گر تو از پرده برون آیی و رخ بنمایی
پرده بر کار همه پرده نشینان بدری
عذر سعدی ننهد هر که تو را نشناسد
حال دیوانه نداند که ندیدست پری
مطلع ترانه:
امشب چو ایدبه دشت مست وگل افشان
جان را از هوس می بازم
میروم که دل را فدایش سازم
توبدین نیکویی گوهر نایابی
گل مشکین پویی چمن مهتابی
از گل بهتری ای پری