اواز: محمود محمودی خوانساری مقدمه اهنگ: اسدالله ملک تکنوازان اواز: اسدالله ملک/فرهنگ شریف غزل اواز: عرفی شیرازیچه شب است یارب امشب که زپی سحر ندارد
من و این همه دعاها که یکی اثر نداردهمه زهر داده پیکان خورم و رطب شمارم
چه کنم که نخل حرمان به ازین اثر نداردتو بکش بکش به خنجر بنگر به جان عاشق
که به غیر عشقبازی گنه دگر نداردغلط آنکه گویند به دل ره است دل را
دل من زغصه خون شد دل تو خبر ندارددم آخر است عرفی به رخش نظارهای کن
که امید بازگشتن کس ازین سفر ندارد
درود به شما . درود به روح بزرگ استاد محمودی خوانساری . دستت درد نکند .
درود برشما
سپاس از محبت شما
محمودی نازنین انسان والایی بود که وجودش ونغمه ملکوتیش همواره مرهمی بوده وهست بر دلهای عاشق ودلسوخته