مرغ شباهنگ

مرغ شباهنگ

پیش از این گر سخن از نغمه داودی بود پیش ما نغمه همان نغمه محمودی بود
مرغ شباهنگ

مرغ شباهنگ

پیش از این گر سخن از نغمه داودی بود پیش ما نغمه همان نغمه محمودی بود

یادگار جمشید


برآمــــــــد باد صبح و بــوی نوروز 
 
 
 به  کـــــــام دوستان و بخت پیروز

 

مبارک بادت این سال وهمه سال 

 

مبـــــارک بادت این روز وهمه روز


 وطنم ایرانم سرزمین مادری ام



 
گر تو سبزی ســـــــــــبزم          گر تو شادی شادم
                            
من ز شــــیرینی تو فرهادم        عید ان روز مبارک بادم
                        
                     
   که تو ابادی و من ازادم                           
 
 نوروز باستانی این زیباترین جلوه رستاخیز الهی
 
بر شما مبارک و فرخنده باد   

یک شاخه گل



یک شاخه گل برنامه شماره 437


اواز: محمود محمودی خوانساری


اهنگ: ابوعطا


با همکاری هنرمندان: همایون خرم/مجید نجاحی


اشعار متن برنامه:علی نقی کمره ای/الفت/اوحدی/مشفق کاشانی


غزل اواز: عماد خراسانی


گوینده:اذر پزوهش



برو ای دوست که ما دست به دامان خودیم


سرخود گیر که ما سر به گریبان خودیم


اشک و اهی شده از دشت جنون حاصل ما


اتش خرمن خود قطره باران خودیم


دامن ما نبود بی گهر اشک شبی


چشم بد دور که شرمنده احسان خودیم


هرکه از حال من دلشده پرسید بگوی


خویش گم کرده بنشسته به هجران خودیم



انچه پیش از این در دسترس بوده نقصی در اعلام ابتدای برنامه بوده که

 در این فایل نقص برطرف گردیده است

برگ سبز


برگ سبز برنامه شماره 243


اواز:سید جواد ذبیحی/حسین قوامی/محمود محمودی خوانساری


غزل اواز: فروغی بسطامی/سنایی/علی اشتری


همنواز اواز: جلیل شهناز


گوینده: پیمان سلطانی


گوش جان بسپاریم به نوای اسمانی سه هنرمند از دست رفته و نوای ساز یگانه ی تار جلیل شهناز


ارزوی طول عمر برای جلیل شهناز

 

سید جواد ذبیحی ( غزل اواز: فروغی بسطامی) 


همه شب راه دلم بر خم گیسوی تو بود

اه از این راه که باریک تر از موی تو بود

رهرو عشق از این مرحله اگاهی داشت

که ره قافله ی دیر وحرم سوی تو بود

گرنهادیم قدم بر سر هستی شاید

که سر همت ما بر سر زانوی توبود

زان شکستم به هم ائینه ی خود بینی را

که نگاهم همه در ائینه ی روی تو بود

پیر پیمانه کشان شاهد من بود مدام

که همه مستیم از نرگس جادوی تو بود

ماه نو کاسته از گوشه ی گردون سر زد

که خجالت زده ی گوشه ی ابروی تو بود

نفس خرم جبرئیل ودم باد مسیح

همه از معجزه ی لعل سخنگوی تو بود

هیچ کس اب زچشمه ی مقصود نخورد

مگر ان تشنه که جایش به لب جوی تو بود


 حسین قوامی ( غزل اواز: سنایی)


تا ما به سر کوی تو ارام گرفتیم

اندر صف دلسوختگان نام گرفتیم

در اتش تیمار تو تا سوخته گشتیم

در کنج خرابات می جام گرفتیم

از مدرسه وصومعه کردیم کناره

در میکده ومصطبه ارام گرفتیم

خال وکله تو صنما دانه ودامست

ما در طلب دانه ره دام گرفتیم

امروز چه از صحبت ما گشت بریده

این نیز هم از صحبت ایام گرفتیم


محمودی خوانساری ( غزل اواز: علی اشتری )


رفتی زپیش دیده وبر جان نشسته ای

در خاطرم چو اشک به دامان نشسته ای

از ما چه دیده ای که به صد شوق همچو شمع

خندان میان بزم حریفان نشسته ای

بر چشم غیر اگر بنشینی به دلبری

اندیشه کن چو اشک که لرزان نشسته ای

ای غم اگر چه عهد تو بشکسته ام به می

نازم تورا که بر سر پیمان نشسته ای

ای اشک هر چه ریزمت از دیده زیر پای

بینم که باز بر سر مزگان نشسته ای


انچه پیش از این در دسترس صاحبدلان بوده است صدای دو گوینده در زمان اعلام شماره وشناسنامه به یکدیگر اتصال داده شده بود


برگ سبز  یک گوینده

برنامه شماره 243 ..................... گوینده دوم


این برنامه دارای اصالت می باشد واز روی نوار به دیجیتال تبدیل شده است 

  

گلهای تازه

گلهای تازه برنامه شماره 183 ( سخن اهل دل)


اواز: محمود محمودی خوانساری


با همکاری هنرمندان: فرامرز پایور/محمد اسماعیلی


اشعار از: شیخ اجل سعدی/مولانا


دستگاه: سه گاه


گوینده: اذر پزوهش


دکلمه:


چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست


سخن شناس نئی دلبرا خطا اینجاست



سرم به دنیی وعقبی فرو  نمی اید


تبارک الله از این شورها که در سرماست


مرا به کار جهان هرگز التفات نبود


رخ تو در نظر من  چنین خوشش اراست


از ان به دیر مغانم عزیز میدارند


که اتشی که نمیرد همیشه در دل ماست


دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب


بنال هان که از این پرده کار ما به نواست



دکلمه:



در اندرون من خسته دل ندانم کیست


که من خموشم واو در فغان وغوغاست



مطلع غزل اواز:



چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست


سخن شناس نئی دلبرا خطا اینجاست


در اندرون من خسته دل ندانم کیست


که من خموشم او در فغان و غوغاست


مرا به کار جهان هرگز التفات نبود


رخ تو در نظر من چنین خوشش اراست



دکلمه:



امروز ندانم به چه دست امده ای


کز اول بامداد مست امده ای


گر خون دل خوری ز دستت ندهم


زیرا که به خون دل بدست امده ای



تصنیف :



امروز ندانم به چه دست امده ای ای مایه ناز


کز اول بامداد  امده ای چون نغمه ساز


گر خون دلم خوری زدستت ندهم با سوز وگداز


زیرا که به خون دل بدست امده ای چون عمر دراز




غزل اواز:



از ان به دیر ومغانم عزیز میدارند


که اتشی که نمیرد همیشه در دل ماست


یکی درد یکی درمان پسندد


یکی وصل یکی هجران پسندد


من از درمان ودرد وصل هجران


پسندم انچه را که جانان پسندد


سرم به دنیی وعقبی فرو نمی اید


تبارک الله از این شورها که در سرماست


چو بشنو سخن اهل دل مگو که خطاست


سخن شناس نئی دلبرا خطا اینجاست



دکلمه:


ندای عشق تو دوشم در اندرون دادند


فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست



انچه پیش از این در دسترس صاحبدلان بوده است در اعلام شماره


 ابتدای برنامه نقصی وجود داشته است 


که در این فایل که از روی نوار به دیجیتال تبدیل شده است ان نقص


 وجود ندارد