دل انگیزان اواز: محمود محمودی خوانساری با همکاری هنرمندان: اسدالله ملک/فرهنگ شریف/ جهانگیر ملک غزل اواز: پیر پارس صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است وقت گل خوش باد کز وی وقت میخواران خوش است آری آری طیب انفاس هواداران خوش است ناله کن بلبل که گلبانگ دل افکاران خوش است دوست را با ناله شبهای بیداران خوش است شیوه رندی و خوش باشی عیاران خوش است کاندر این دیر کهن کار سبکباران خوش است تا نپنداری که احوال جهان داران خوش است
از صبا هر دم مشام جان ما خوش میشود
ناگشوده گل نقاب آهنگ رحلت ساز کرد
مرغ خوشخوان را بشارت باد کاندر راه عشق
نیست در بازار عالم خوشدلی ور زان که هست
از زبان سوسن آزادهام آمد به گوش
حافظا ترک جهان گفتن طریق خوشدلیست
اواز: محمود محمودی خوانساری
همنواز: فرهنگ شریف
کلام: پزمان بختیاری
از که پرسم من دلخسته که دلدار کجاست
سوختم سوختم
سوختم ز اتش تن دود چه شد یار کجاست
انچنان رفته ام از یاد حریفان که دگر یاد
کس نپرسد زخود ان صید گرفتار کجاست
گر از این یار جفا پیشه بریدم
ای نصیحت گر من یار وفادار کجاست
دل انگیزان ( گل حسرت)
اواز: محمود محمودی خوانساری
کلام: ابوالحسن ورزی
کلام متن برنامه: نظامی گنجوی
همنوازان: اسدالله ملک/فرهنگ شریف
اهنگ در : بیات ترک
باد بهار آمد و آورد بوی تو
شد تازه باز در دل من آرزوی تو
در آرزوی آنکه چو گل در برت کشم
هر صبح چون نسیم دویدم به کوی تو
چون غنچه ای که باز شود در سپیده دم
گردد شکفته این دل خونین به روی تو
تا پاکتر به روی تو افتد نگاه من
خود را به اشک شوید و آید به سوی تو
پروانه و نسیم و من ای گلبن مراد
هستیم روز و شب همه در جستجوی تو
ای مرغ شب به داغ که سوزی
که درد او خون میکند فغان تو را در گلوی تو
دانی چه شد نصیب من از نوبهار عشق
اواز: محمود محمودی خوانساری
کلام: پیر پارس
همنواز: فرهنگ شریف
ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت
کار چراغ خلوتیــــــــان باز در گرفت
آن شمع سرگرفته دگر چهره برفروخت
وین پیر سالخورده جوانـی ز سرگرفت
آن عشوه داد عشــق که مفتـی ز ره برفت
وان لطف کرد دوست که دشمن حذر گرفت
زنهار از این عبارت شیرین دلفریب
گویی که پسته تو سخن در شکر گرفت
بار غمی که خاطر ماخسته کرده بود
عیسی دمی خدا بفرستاد و برگرفت
هر حوروش که برمه و خور حسن می فروخت
چون تو در آمدی پی کار دگر گرفت
زین قصه هفت گنبد افلاک پرصداست
کوته نظر ببین که سخن مختصر گرفت
حافظ تواین دعا ز که آموختی که یار
تعویذ کرد شعر تو را و به زر گرفت
اواز: محمود محمودی خوانساری
کلام: پیر پارس
همنواز: فرهنگ شریف
درختی دوستی بنشان که کام دل به بار ارد
نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار ارد
شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما
بسی گردش کند گردون بسی لیل ونهار ارد
بهار عمر خواه ای دل وگرنه این چمن هرسال
چو نسرین صدگل ارد بار چون بلبل هزار ارد
خدا را چون دل ریشم قراری نیست با زلفت
بفرما لعل نوشین را که بازش با قرار ارد
در این باغ از خدا خواهد دگر پیرانه سر حافظ
نشیند بر لب جویی وسروی در کنار ارد