اواز: محمود محمودی خوانساری
کلام: پیر پارس
همنواز: فرهنگ شریف
اهنگ: سه گاه
کلام متن برنامه: عطار/عراقی
گوینده: روشنک
عکس روی تو چو بر آیینه ی جام افتاد
عارف از خنده ی می در طمع خام افتاد
حسن روی تو به یک جلوه که در آیینه کرد
این همه نقش در آیینه ی اوهام افتاد
این همه عکس می و نقش مخالف که نمود
یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد
غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید
کز کجا سر غمش در دهن عام افتاد
من زمسجد به خرابات نه خود افتادم
اینم از عهد ازل حاصل فرجام افتاد
چه کند کز پی دوران نرود چون پرگار
هر که در دایره ی گردش ایام افتاد
در خم زلف تو آویخت دل از چاه زنخ
آه کز چاه برون آمد و در دام افتاد
آن شد ای خواجه که در صومعه بازم بینی
کار ما با رخ ساقی و بی جام افتاد
زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت
کان که شد کشته ی او نیک سرانجام افتاد
هر دمش با من دلسوخته لطفی دگر است
این گدا بین که چه شایسته ی انعام افتاد
صوفیان جمله حریفند و نظر باز ولی
زین میان حافظ دلسوخته بد نام افتاد
سلام
بسیار بسیار ممنون از وجودتون
خیلی خوشحال شدم این وبلاگو پیدا کردم
چون شخصیت و خواننده ی مورد علاقه ی من، محمودی نازنینه.
واقعا خیلی خوشحال شدم
امیدوارم همیشه پایدار بمونید
درود برشما دوست عزیز
سپاس از محبت شما
امید که بتوانیم قدمی هر چند کوچک در راه بزرگانی چون محمودی نازنین برداریم.
سلام
با اجازه لینکتون میکنم
درود برشما
تارنگار وزین شما نیز به تارنگار مرغ شباهنگ پیوند داده شد.