مرغ شباهنگ

مرغ شباهنگ

پیش از این گر سخن از نغمه داودی بود پیش ما نغمه همان نغمه محمودی بود
مرغ شباهنگ

مرغ شباهنگ

پیش از این گر سخن از نغمه داودی بود پیش ما نغمه همان نغمه محمودی بود

گلهای تازه


گلهای تازه برنامه شماره 12 (گریه شبانه)


اواز: محمود محمودی خوانساری


با همکاری هنرمندان: حبیب الله بدیعی/منصور صارمی/فرهنگ شریف/جهانگیر ملک


غزل اواز: سایه


گوینده: اذر پزوهش



 شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت 
 دوباره گریه ی بی طاقتم بهانه گرفت 


 شکیب درد خموشانه ام دوباره شکست 
 دوباره خرمن خاکسترم زبانه گرفت 


 نشاط زمزمه زاری شد و به شعر نشست 
 صدای خنده فغان گشت و در ترانه گرفت 


زهی پسند کماندار فتنه کز بن تیر 
 نگاه کرد و دو چشم مرا نشانه گرفت 


 امید عافیتم بود روزگار نخواست 
 قرار عیش و امان داشتم زمانه گرفت 


 زهی بخیل ستمگر که هر چه داد به من 
 به تیغ باز ستاند و به تازیانه گرفت 


 چو دود بی سر و سامان شدم که برق بلا 
 به خرمنم زد و آتش در آشیانه گرفت 


 چه جای گل که درخت کهن ز ریشه بسوخت 
ازین سموم نفس کش که در جوانه گرفت 


دل گرفته ی من همچو ابر بارانی 
گشایشی مگر از گریه ی شبانه گرفت


گلهای تازه


گلهای تازه برنامه شماره 9 ( قول وغزل)


اواز: محمود محمودی خوانساری


با همکاری هنرمندان: همایون خرم/مجید نجاحی/محمد موسوی/ناصر افتتاح


غزل ها وشعر اواز: پیر عرفان حافظ


گوینده: فخری نیکزاد




چه مستی است ندانم که رو به ما آورد


که بود ساقی و این باده از کجا آورد


تو نیز باده به چنگ آر و راه صحرا گیر


که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورد


دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکن


که باد صبح نسیم گره گشا آورد


رسیدن گل و نسرین به خیر و خوبی باد


بفشه شاد و گش آمد سمن صفا آورد


صبا به خوش خبری هدهد سلیمان است


که مژده طرب از گلشن سبا آورد


علاج ضعف دل ما کرشمه ساقی است


بر آر سر که طبیب آمد و دوا آورد


مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ


چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد


به تنگ چشمی آن ترک لشکری نازم


که حمله بر من درویش یک قبا آورد


فلک غلامی حافظ کنون به طوع کند


که التجا به در دولت شما آورد


گلهای تازه

 گلهای تازه برنامه شماره 3 ( بی همزبان)


اواز: محمود محمودی خوانساری


با همکاری هنرمندان: حبیب الله بدیعی/فرهنگ شریف/منصور صارمی/جهانگیر ملک


اواز: در مایه دشتی


اشعار: شهریار


گوینده: فخری نیکزاد



 

دکلمه فخری نیکزاد:

 

بزن که سوز دل من به ساز می گویی

زساز دل چه شنیدی که باز می گویی


مگر چو باد وزیدی به زلف یار که باز

به گوش دل سخن دلنواز می گویی


مگر حکایت پروانه می کنی با شمع

که شرح قصه به سوز وگداز می کنی


کنون که راز دل ما زپرده برون شد

بزن که در دل این پرده به راز می گویی


 

اجرای قطعاتی در دشتی و چهار مضراب 


 

ادامه دکلمه فخری نیکزاد:


 

گوش زمین به ناله من نیست اشنا

من طایر شکسته پر اسمانیم


گیرم که اب ودانه دریغم نداشتند

چون می کنند با غم بی همزبانیم؟


 

اواز: محمودی نازنین


 

از زندگانیم گله دارد جوانیم

شرمنده جوانی از این زندگانیم


دارم هوای صحبت یاران رفته را

یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم


گوش زمین به ناله من نیست اشنا

من طایر شکسته پر اسمانیم


گیرم که اب ودانه دریغم نداشتند

چون می کنند با غم بی همزبانیم


گفتی که اتشم بنشانی ولی چه سود

برخاستی که بر سر اتش بنشانیم


شمعم گریست زار به بالین که شهریار

من نیز چون تو همدم سوز نهانیم


 

دکلمه فخری نیکزاد:

 

 

گوش زمین به ناله من نیست اشنا

من طایر شکسته پر اسمانیم


گیرم که اب ودانه دریغم نداشتند

چون می کنند با غم بی همزبانیم

 

 

 

گلهای تازه

به یاد محمد حسین بهجت تبریزی ( شهریار)


گلهای تازه برنامه شماره 57


اواز: محمود محمودی خوانساری


با همکاری هنرمندان:خبیب الله بدیعی/فرهنگ شریف/جهانگیر ملک


غزل اواز: شهریار


گوینده: فخری نیکزاد


 





دریافت برنامه


 

به اختیار دلی برده چشم یار از من        

که دور از او ببرد گریه اختیار از من


به روز حشر اگر اختیار با ما بود

بهشت و هر چه در او، از شما و یار از من


دگر قرار تو با ما چنین نبود ای دل

که خنجری شوی و بگسلی قرار از من


سیه تر از سر زلف تو روزگار منست

دگر چه خواهد از این بیش، روزگار از من؟


به تلخکامی از آن دلخوشم که میماند

بسی فسانه شیرین به یادگار از من


ترانه ها فکند جاودانه در آفاق

چو بر فلک شود این ناله های زار از من


دمد ز تربت من لاله ها چو یاد آرند

پیاله نوش حریفان به نوبهار از من


در انتظار تو بنشستم و سرآمد عمر

دگر چه داری از این بیش انتظار از من؟


شبی که از در مهتابی آمدی یاد آر

چه مایه گوهر اشکی که شد نثار از من!


گواه عهد تو آن شب ستارگان بودند

هنوز شاهدکانند شرمسار از من!


به اختیار نمیباختم به خالش دل

که برده بود حریف اوّل اختیار از من


گذشت کار من و یار، شهریارا! لیک 

در این میان غزلی ماند شاهکار از من!

 

 

 




گلهای تازه


گلهای تازه برنامه شماره 47


اواز: محمود محمودی خوانساری


با همکاری هنرمندان: اسدالله ملک/فرهنگ شریف/امیر ناصر افتتاح


شعرها: یغما/حافظ


گوینده: فخری نیکزاد



نگاه کن که نریزد، دهی چو باده بدستم 


فدای چشم تو ساقی، بهوش باش که مستم 


کنم مصالحه یکسر به صالحان می کوثر 


بشرط آنکه نگیرند این پیاله ز دستم 


ز سنگ حادثه تا ساغرم درست بماند 


بوجه خیر و تصدق، هزار توبه شکستم 


چنین که سجده برم بی حفاظ پیش جمالت 


بعالمی شده روشن که آفتاب پرستم 


کمند زلف بسی گردنم ببست به مویی 


چنان فشرد که زنجیر صد علاقه گسستم 


نه شیخ میدهدم توبه و نه پیر مغان می 


ز بس که توبه نمودم، زبس که توبه شکستم 


ز گریه آخرم این شد نتیجه در پی زلفش 


که در میان دو دریای خون فتاده نشستم 


ز قامتت چه گرفتم قیاس روز قیامت 


نشست و گفت قیامت بقامتیست که هستم 


نداشت خاطرم اندیشه یی ز روز قیامت 


زمانه داد به دست شب فراق تو، دستم 


بخیز از بر من، که از خدا و خلق، رقابت 


بس است کیفر این یک نفس که با تو نشستم 


حرام گشت به 
یغما بهشت تو، روزی 


که دل به گندم آدم فریب تو بستم