مرغ شباهنگ

مرغ شباهنگ

پیش از این گر سخن از نغمه داودی بود پیش ما نغمه همان نغمه محمودی بود
مرغ شباهنگ

مرغ شباهنگ

پیش از این گر سخن از نغمه داودی بود پیش ما نغمه همان نغمه محمودی بود

برگ سبز


برگ سبز برنامه شماره 262


اواز: محمود محمودی خوانساری


با همکاری هنرمندان: جلیل شهناز/حبیب الله بدیعی


غزل اواز: سخای لاری


اهنگ: ابوعطا


اشعار : سلمان ساوجی


گوینده: روشنک






در شب هجر تو شرمنده ی احسانم کرد

دیده از بس گهر اشک به دامانم کرد


سرگذشت غم هجران تو گفتم با شمع

آنقدر سوخت که از گفته پشیمانم کرد


شمّه ای از گل روی تو به بلبل گفتم

آن تُنُک حوصله رسوای گلستانم کرد


زلف او بود سخا حاصل سرمایه ی عمر

شانه آخر ز کفم برد و پریشانم کرد


گلهای رنگارنگ

گلهای رنگارنگ برنامه شماره 533


اواز: محمود محمودی خوانساری

ترانه: الهه


اهنگ شور: حبیب الله بدیعی


ترانه سرا: بیزن ترقی


با همکاری هنرمندان: حبیب الله بدیعی/مجید نجاحی/جهانگیر ملک


اشعار متن برنامه:حافظ/عماد خراسانی


گوینده: فیروزه امیر معز


مطلع شعر ترانه:


تا کی چنین دمساز دل دیوانه شدم

تا کی از این میخانه به ان میخانه شدم

در چشم او بیگانه تر از بیگانه شدم

در میان کسان اشک دیده نهفتن


مطلع شعر اواز:


ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد

دل رمیده ما را انیس و مونس شد

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت

بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد

به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا

فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد

به صدر مصطبه ام می نشاند اکنون دوست

گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد

طربسرای محبت کنون شود معمور

که طاق ابروی یار منش مهندس شد

لب از ترشح می پاک کن برای خدا

که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد

کرشمه تو شرابی به عارفان پیمود

که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد

چو زر عزیز وجودست شعر من آری

قبول دولتیان کیمیای این مس شد

خیال آب خضر بست و جام کیخسرو

به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد

ز راه میکده یاران عنان بگردانید

چرا که حافظ از این راه برفت و مفلس شد

گلهای رنگارنگ

گلهای رنگارنگ برنامه شماره 492


اواز: محمود محمودی خوانساری/ایرج


ترانه: عهدیه


با همکاری هنرمندان:حبیب الله بدیعی/جلیل شهناز/پرویز یاحقی/مجید نجاحی/جهانگیر ملک


اهنگ شوشتری منصوری: مهدی خالدی


ترانه سرا: سیمین بهبهانی


غزل اواز:پزمان بختیاری/ابوالحسن ورزی


اشعار متن برنامه:اذر خواجوی/افسانه یغمایی/کلیم کاشانی/رحیم ایمن/بانو اختر/پری بدخشانی/علی اشتری


گوینده: اذر پزوهش



غزل اول اواز: محمود محمودی خوانساری


ماهم شکسته خاطر و دیوانه بوده ایم


ماهم  اسیر  طره ی   جانانه  بوده ایم


ما نیز چون نسیم سحر  در  حریم  باغ


روزی  ندیم  بلبل  و    پروانه   بوده ایم


ما هم به روزگار جوانی ز شور  عشق


عبرت  فزای   مردم   فرزانه   بوده ایم


ای  عاقلان  به   لذت   دیوانگی  قسم

ما  نیز  دلشکسته  و   دیوانه  بوده ایم



ترانه عهدیه:


کی گفتمت از کوی من با دیده گریان برو

چون گل یه بزم عاشقان خندان بیا خندان برو

امشب چو شمع روشنم سر می کشد جان از تنم

 جان برون از تن منم خاموش بیا سوزان برو

امشب سراپا مستیم جام شراب هستیم

سرکش مرو ازکوی من افتان بیا خیزان برو

 هرگز مپرس از راز من زین ره مشو دم سازمن

 گر مهربان خواهی مرا حیران بیا حیران برو

 بنگر که نور حق شدم زیبایی مطلق شدم

بر چهره سیمین نگر با جلوه جانان برو


غزل دوم: ایرج


به من آن روز بخشیدند عمر جاودانی را

که نوشیدم ز جام عشق آب زندگانی را


صفائی نیست گلزار جوانی را اگر در آن

به دست شوق ننشانی نهال مهربانی را


شبی ای مایه ی امید ، شمع محفل من شو

که تا پروانه از من یاد گیرد جانفشانی را


مصیبتهای دوری را من ِ دور از وطن دانم

که دور از خانمان داند غم بی خانمانی را


دگر سر زیر پَر کردم ولی روزی در این گلشن

به مرغان یاد میدادم طریق نغمه خوانی را


از آن رو شمع از سوز دل ِ پروانه آگه شد

که گوش ِ عشق میداند زبان بی زبانی را


ز حرف عشق نیکوتر در آن حرفی نمی بینی

اگر با چشم ِ دل خوانی کتاب زندگانی را


برگ سبز

برگ سبز برنامه شماره 105


اواز: محمود محمود خوانساری


با همکاری هنرمندان: حبیب الله بدیعی/فرهنگ شریف


اهنگ : افشاری


اشعار: عطار/مظهر/عراقی



یاران، غمم خورید، که غمخوار مانده‌ام
در دست هجر یار گرفتار مانده‌ام

یاری دهید، کز در او دور گشته‌ام
رحمی کنید، کز غم او زار مانده‌ام

یاران من ز بادیه آسان گذشته‌اند
من بی‌رفیق در ره دشوار مانده‌ام

در راه باز مانده‌ام، ار یار دیدمی
با او بگفتمی که: من از یار مانده‌ام

دستم بگیر، کز غمت افتاده‌ام ز پای
کارم کنون بساز، که از کار مانده‌ام

وقت است اگر به لطف دمی دست گیریم
کاندر چه فراق نگونسار مانده‌ام

ور در خور وصال نیم مرهمی فرست
از درد خویشتن، که دل‌افگار مانده‌ام

دردت چو می‌دهد دل بیمار را شفا
من بر امید درد تو بیمار مانده‌ام

بیمار پرسش از تو نیاید، به درد گو:
تا باز پرسدم، که جگرخوار مانده‌ام

مانا که بر در تو 
عراقی عزیز نیست
کز صحبتش همیشه چنین خوار مانده‌ام