اواز: محمودی خوانساری
همنواز: حبیب الله بدیعی/فرهنگ شریف
کلام: طالب املی
اجرا شده: 28/11/50
زگریه شام وسحر دیده چند درماند دعاکنید که نی شام ونی سحر ماند
به غارت چمنت بر بهار منتهاست که گل به دست تو ازشاخ تازه تر ماند
دو زلف یار به هم آنقدر نمی ماند که روز ما و شب ما به یکدگر ماند
نهاده ام به جگر داغ عشق و میترسم جگر نماند واین داغ بر جگرماند
کنید داخل اجزای نوشداروی ما هرآن گیاه که برگش به نیشترماند
برای عزت مکتوب او به دست آرید فرشته ای که به مرغان نامه برماند
زبس فتاده به هرگوشه پاره های دلم فضای دهر به دکان شیشه گر ماند
زشهدخامه((طالب))چولب کنم شیرین دوهفته دردهنم طعم نیشکرماند
درود. عرض ادب و ارادت جناب سعیدپور نازنین
سپاس و تشکر از شما
به راستی که اقای میرعلی نقی در مورد استاد محمودی خوانساری بهترین تعبیر را به کار برده که با شنیدن اواز استاد نقش بر دیوار میشود .این حقیر هم با شنیدن صدای ملکوتی استاد حس و حال دیگری پیدا میکنم که قابل توصیف نیست.
یاد و نام استاد محمودی خوانساری و استاد بدیعی و دیگر هنرمندان پرکشیده از این دنیای فانی جاودان.
ارزوی سلامتی برای استاد شریف
درود برشما جناب بهرامی
سپاس از شما
سپاس